زمان انتشار : پنج‌شنبه 24 شهریور 1401 | ساعت : 15:56 | کد خبر : 233343 |
, ,

استاد علیدوست در پاسخ به منتقدان بیانیه «ادب تحول»: باید به فکر تحول در اخلاق برخی حوزویان هم بود!

شفقناقم- آیت الله علیدوست طی اظهاراتی به منتقدان بیانیه «ادب تحول» که چند روز قبل از سوی وی منتشر شده بود، پاسخ داد.

به گزارش شفقنا، متن کامل این اظهارات بدین شرح است:

«چند روز قبل، بیانیه‌‌ای از اینجانب با عنوان «ادب تحول» منتشر شد. در ضمنِ آن بیانیه، طرح خاصی که بنابر اجرای آن در سال تحصیلی جدید در حوزه است، مورد نقد قرار گرفت. البته بر حفظ حرمت ارائه دهندگان طرح، شورای عالی حوزه‌ها‌ی علمیه، مدیریت محترم حوزه و موافقان آن تأکید شد. چنان‌که بر جایگزینی حلقه ثالثه از شهید بزرگوار سید محمدباقر صدر به‌جای کفایه الاصول – هرچند به‌عنوان بدل تخییری – نقدی وارد و بر زمان کوتاه تألیف این کتاب (به‌عنوان یک اماره و نه دلیل) انگشت حساسیت گذاشته شد.

جدا از موافقت موافقان بیانیه، نقد‌ها‌یی وارد شد. بیشترین نقد‌ها‌ بر قسمت اخیر آن بود. ناقدان به دو گروه تقسیم شدند:

۱. تعداد معدودی بنا را بر ناسزاگویی گذاشتند. گرچه بسیار محدود بودند لکن جنس ناسزاگویی به دلیل زشتی آشکاری که دارد، پررنگ جلوه می‌کند. این‌جانب گلایه از برخی بزرگ‌ترهای این گروه دارم که چرا ابتدایی‌ترین مسائل اخلاقی را در نقد دیگران مراعات نمی‌کنند؟! به‌راستی این‌که گفته شود: «فلانی (از بزرگان و پیشکسوتان حوزه که حق استادی بر بسیاری از حوزویان دارد) انگشت کوچک فلانی‌ نمی‌شود» چه مجوز شرعی دارد؟! یک انسان حق دارد کسی را بزرگ بشمارد لکن نه به قیمت تنقیص دیگران. وقتی بزرگ‌تری این را‌ می‌گوید…جوان‌تری‌ می‌گوید: ناخن گرفته فلانی بر فلانی ارزش بیشتری دارد!

اینجا است که باید به فکر تحول در اخلاق برخی حوزویان هم بود! البته از این گفته ما امواج ضلال استفاده نکنند و اخلاق حوزه را در کما جلوه دهند. الحمدالله اساتید، فضلا و طلابی که اخلاق را مراعات‌ می‌کنند، نیز کم نیستند.

۲. جمعی قابل اعتنا بیان ما را عمدتاً نسبت به حلقات قابل نقد دانستند، گرچه از برخی از این گروه انتظار انصاف بیشتری می‌رفت.

عمده نقدها این بود که کوتاهی زمان تألیف یک کتاب – آن هم از شخصیت استثنایی چون آقای صدر – دلیلی بر نقص آن نیست. حلقات کتاب خوبی است. برخی از شاگردان شهید صدر گفته‌اند: جناب ایشان روزی ۱۶ساعت به تألیف این کتاب‌ می‌پرداخت. حلقات حاوی نظرهای بعد از کفایه الاصول است و بر کفایه اولویت دارد. برخی هم اینجانب را مخالف تحول قلمداد کردند. در نهایت برخی استدلال ما را برای درسی نشدن این کتاب، استدلالی سست قلمداد کرده و بیان ما را در این پیوند مایه حیرت دانستند.

در پاسخ به نقدهای فوق نکاتی را یادآور‌ می‌شوم:

۱. بی‌شک از خود به اثبات گفتن تا ضرورتی آن را توجیه نکند، بسیار ناپسند است، لکن در مجال حاضر ناچارم این نکته را یادآور شوم که حقیر بیش از سی سال است به‌طور نهادینه و رسمی، کوشا در امر پژوهش هستم و حاصل آن بیش از صد مقاله و بیش از ده کتاب در موضوعات جدید و غیر آن بوده است. یک پژوهش با رعایت هنجارهایی موفق است که یکی از آن‌ها‌ «تولید اثر در بستر زمان» است. به این معنا که نویسنده فکری را ترسیم کند، آن را به بحث بگذارد، دائم در اطراف آن فکر کند، سپس آرام به رشته تألیف درآورد.

تألیف هر چه زمان بیشتری به خود اختصاص دهد (البته به‌طور معقول) اثر پخته‌تر خواهد بود؛ بر این بنیان این‌که گفته شود: جناب شهید صدر هر روز ۱۶ساعت به تألیف این کتاب‌ می‌پرداخت هر کس دستی بر تألیف فنی داشته باشد‌ می‌داند که این گفته ذمی است در قالب مدح!

قابل توجه اینکه برخی ناقدان بدون این‌که معنای «تألیف در بستر زمان» را متوجه شوند، نقد خود را متوجه سخن ما کرده‌اند.

۲. نگارنده بنا بر نقد محتوایی حلقات نداشتم. حلقات را کتابی قابل استفاده و کمک درسی می‌دانم هرچند طرح آن را به‌عنوان کتاب درسی به‌جای کفایه‌ نمی‌پذیرم! ولی جهت اطلاع ناقدان از گروه دوم توجه ایشان را به همان سه مبحث اول حلقات جلب‌ می‌کنم تا متوجه عدم سترگی تألیف اثر در وقت کوتاه – هرچند از جناب ایشان – بشوند!

* ایشان علم اصول را به «العلم بالعناصر المشترکه لاستنباط الحکم الشرعی» (ص ۱۳) تعریف‌ می‌کند. از ایشان باید پرسید منظور از عناصر مشترک چیست؟ در کلام ایشان به برخی از عناصر غیرمشترک اشاره شده است لکن نه ضابطه عناصر مشترک بیان گردیده و نه ضابطه عناصر غیرمشترک. جناب صدر با کدام نگاه به گستره علم اصول، به صدد تعریف علم اصول پرداخته‌اند؟

آیا کسانی که مثل محقق عراقی دانش رجال را از علم اصول‌ می‌دانند تا دیگرانی که آن را خارج فرض‌ می‌کنند،‌ می‌توانند یک تعریف از علم اصول داشته باشند؟! مباحثی که امروزه با عنوان فلسفه فقه مطرح است و جنس آن‌ها اصولی است چون گفتگو از عرف و کارکردهای غیر سندی آن، بسیاری از مباحث مربوط به روش‌شناسی اجتهاد (که ماهیت کاملاً اصولی دارد)، گستره شریعت، شئون معصوم در نصوص صادر، نقش نصوص مبین مقاصد در استنباط در غیر کارکرد سندی آن با چه بیان «علم به عناصر مشترک در استنباط جعل شرعی» است؟

البته‌ می‌دانم که باز ناقدانی ناسزاگو و توجیه‌گرانی به هر قیمت توجیه‌کننده مطالبی را در دفاع از عبارت ایشان خواهند گفت. لکن بحث در رعایت عدل و انصاف است.

* بحث دوم ایشان با عنوان «موضوع علم الاصول» به تعیین موضوع این علم‌ می‌پردازد و «ادله مشترک در استدلال فقهی» را موضوع علم اصول می‌داند (ص ۱۴) و این در حالی است که بسیاری از مباحث جنسا اصولی بر محور ادله نیست بلکه «پیرا دلیل» است. از مثال‌ها‌ی فوق‌ می‌توانید مقصود را در یابید.

* بحث سوم ایشان به تقسیم حکم شرعی و تقسیمات آن پرداخته است. ایشان ظاهراً ناموجه ترجیح داده «حکم» را تعریف نکند که از قضا از مهمات مباحث آغازین اصول فقه است، سپس به تقسیمی ناقص از حکم شرعی اشاره کند. تقسیم حکم به وضعی و تکلیفی و به ظاهری و واقعی از تقسیمات کلیشه‌‌ای مباحث اصول فقه است که ایشان هم دارند. (از ص ۱۷) و این در حالی است که تقسیم حکم به الاهی و غیر الاهی / الاهی به اولی و ثانوی/ غیر الاهی به قضایی، حکومی و ولایی/ تقسیم آن به مولوی محض و ارشادی محض و مولوی ارشادی/ به تعبدی محض و غیر آن از پدیده‌ها‌یی است که انتظار ورود به آن از جناب ایشان در همین مجال‌ می‌رفت. گویا زمان کوتاه اجازه نداده که ایشان جز به ساحت‌ها‌ی متداول و دارای ادبیات تولید شده ورود داشته باشند.

آقایان تحول خواه! حالا که بنا بر تعویض کتاب دارند، بخشی از این مباحث جدید را ببینند. نسبت به دیدن آن‌ها‌ به‌شرط لا نباشند سپس منصفانه در مورد ضرورت پرداختن به آن‌ها‌ داوری کنند.

نمی‌توان گفت: طلاب این مباحث را نبینند، استاد هم که در جریان قرار‌ نمی‌گیرد، پس چه زمان باید این‌گونه مسائل به صحن گفتگو وارد شود؟! نبود برخی از این مباحث در کفایه الاصول هم مجوز نبود آن‌ها‌ و مطرح نشدن آن‌ها‌ نیست؟!

* ایشان قضایای شرعی را حقیقیه و خارجیه می‌داند (ص۴۱) و این در حالی است که مثل محقق عراقی – به حق- همه قضایای شرعی را خارجیه می‌داند حال اگر بنا بر اشاره به آرای جدید پس از کفایه الاصول در خلق حلقات بوده، اشاره به نظر محقق عراقی از اولویت‌ها‌ی بحث بوده است که خبری از آن در این کتاب محترم نیست. ضمن این‌که آمیخت ناصحیحی بین دو اصطلاح قضایای حقیقیه در منطق و در اصول فقه صورت گرفته که یادکرد از آن هم ضرور‌ می‌نمود.

آنچه بیان شد و کاملاً اتفاقی انتخاب گردید ناظر به سه مبحث از مباحث اول کتاب ایشان بود که طبیعتاً بر ادامه کتاب همین وضعیت حاکم است.

البته کتاب، کتابی قابل استفاده و محترمی است و مطالعه آن به‌ویژه در کنار یک کتاب درسی نیز مورد توصیه ماست.

لکن وقتی بنا است کتابی، کتاب درسی اعلام شود و صد‌ها‌ هزار ساعت در اطراف آن‌ وقت گذاشته شود باید در جمعی نقد و بررسی، سپس تصمیم مقتضی در مورد آن گرفته شود. البته مخاطبان این پیشنهاد صاحبان تأمل و انصاف هستند و کار با دیگران نداریم.

۳. در نقد برخی مخاطبان، این‌جانب به‌عنوان مخالف تحول معرفی شده‌ام! به این فرد یا افراد باید گفت: آیا مخالفت با یک طرح به معنای مخالفت با تحول است! در جواب این نقد از کلامی از بوعلی سینا (یا دیگری) کمک‌ می‌جویم که وقتی به کفر و زندقه متهم شد، گفت:

در دهر یکی چو من و آن هم کافر

پس در همه دهر یک مسلمان نبود!

۴. البته چنانچه به هر دلیل مسئولان امر بر اجرای طرح مزبور – از جمله انتخاب کتاب شریف حلقات در کنار کفایه الاصول – اصرار داشتند، طلاب بدون دغدغه به تحصیل بپردازند. اختلاف نظری اساتید نباید مایه سستی و شقاق در صحن عمل پس از تصمیم مسئولان امر شود.

۵. ان‌شاءالله تعالی اینجانب در فرصت مناسب دیگری، طرح مورد نظر خود را بیان خواهم کرد.

در پایان این نوشته باید تأکید کنم که افرادی چون حقیر سر تا پا ارادت به‌مثل شهید صدر هستیم. استادی و شاگردی را هرگونه معنا کنیم ایشان استاد ما و ما شاگردان ایشان هستیم. هرچند توفیق حضور فیزیکی در درس ایشان را نداشته‌ایم.

امروزه کسی نیست که در ساحت‌ها‌ی ورود علمی ایشان، حضوری داشته باشد و از ایشان استفاده نکرده باشد و براین استفاده افتخار نکند لکن این سخنان به معنای نفی و رد وجود برخی نقدها و ملاحظات بر کار ایشان نیست.

اینجانب بنای مجدد به پاسخ نقدهای احتمالی یا عکس‌العمل نشان دادن در مقابل ناسزاگویی‌ها‌ را ندارم.

قم – حوزه علمیه – ابوالقاسم علیدوست»

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.